احساس خوب

ساخت وبلاگ
عید آمدم به تهران در محله ای که بزرگ شده بودم. 

وقت نماز مغرب شد و رفتم به مسجد در همان ابتدای ورودم به مسجد یکی از متربیان یا همان دوستان کوچک تر که چند سالی توفیق بحث و انتقال تجربه را با هم داشتیم را دیدم و کم کم باقی بچه ها هم جمع شدند و یکی یکی می آمدند مسجد. بسیار از زیارت این عزیزان خوشحال شدم و احساس خوبی داشتم در کنار ایشان چون از وقتی بچه بودند با من بزرگ شدند و از زمانی که کلاس اول راهنمایی بودند با هم بودیم. حالا همه بزرگ شده و ریش جوانی بر صورت ایشان رویی ده بود و چهره ایشان تغییر کرده بود... و حالا پیش دانشگاهی هستند. 

خاطرات شیرین و خنده دار زیادی با هم داشتیم هر چند من چون بچه بودند بهشون کمی سخت میگرفتم تا چهارچوب های زندگی را فراگیرند ولی الحمدلله الان خیلی خوب بودند... 

شهید محمود کاوه...
ما را در سایت شهید محمود کاوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6sebghatollah0 بازدید : 96 تاريخ : سه شنبه 31 ارديبهشت 1398 ساعت: 2:40