شهید محمود کاوه

ساخت وبلاگ
اغتشاشات و ایجاد عملیات های چند گانه براندازی و جنگ نرم، در سال 1401 به بهانه فوت خانم مهسا امینی یکی از پیچیده ترین و خاص ترین عملیات های ترکیبی مجموعه گروه های ضد انقلاب که به لطف خدا و درایت مقام معظم رهبری حفظ اله مهار شد.در این بین یکی از وظایف اصلی من شناسایی عاملین اصلی و جدا کردن بچه ها و نوجوانان و جوانان معصوم و فریب خورده از جانیان واقعی بود برای همین روزانه و شخصا به بازداشتگاه سرکشی داشتم و راسا موضوع را بررسی میکردم و بچه های کم و سن و سال که فریب خورده بودند و کار خطرناک و مجرمانه ای نیز انجام ندادن بودند را جدا کرده و تحویل خانواده هاشون میدادم (ضد انقلاب در تبلیغات رسانه ای خودش هم چیز را برعکس عنوان میکرد و می‌گفت ما بچه های معصوم را گرفتیم و شکنجه میدهیم... که همه این حرفها غلط و کذب بود).در این بین یک دختر خانم فریب خورده و معصوم با مانتوی سبز و شلوار جین، بود که کسی را نداشت، یتیم بود، نه پدر و نه مادر، نه فامیل و نه خانواده و آشنایی، هیچ کس را نداشت ، از زندگی و تحصیل و شغلش پرسیدم گفت: فوق دیپلم گرفته و در یک آرایشگاه کار میکند که مبلغ ناچیزی درآمد دارد ، تنهایی اجاره نشین هست و بعد از ۱۸ سالگی، از تحت پوشش مستقیم بهزیستی بیرون آمده و خودش خانه اجاره کرده و زندگی میکند.شماره مددکار بهزیستی را گرفتیم و دعوتش کردیم او هم آمد و از این دختر خانم تعریف کرد و گفته های او را تایید نمود در نهایت من او را آزاد کردم و گفتم شما خواهر ما هستی و اگر چیزی نیاز داشتی به ما بگو و او تشکر کرد و رفت...چند روز پیش دختر خانم بعد از یک سال و چند ماه به همراه مددکارش در محیط کار حاضر شد و احوالپرسی کردیم و خوشحالم که سالم و سلامت و سرزنده بود و ما آن روز او را آزاد کردیم.الا شهید محمود کاوه...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید محمود کاوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6sebghatollah0 بازدید : 20 تاريخ : جمعه 10 فروردين 1403 ساعت: 14:15

گاهی پرونده های کشف حجاب به من ارجاع می‌شود ، محتوای آن فقط یک گزارش ساده با ذکر پلاک خودرو می باشد و اسناد و ادله ای در آن ثبت و ضبط نشده است به نظرم این چنین پرونده تشکیل دادن بدون مستندات صرفا برای اعلام آمار به مدیران بالا دستی می باشد نه اینکه موجب سازندگی جامعه و مردم و نظام شود...گاهی خانم های چادری و سن و سال دار به عنوان متهم معرفی می شوند و گاهی هم دختران فریب خورده.چند روز پیش یک خانم مانتویی معمولی و جا افتاده که مادر چند فرزند نیز بود به همراه همسرش آمد و گفت در حال پیاده شدن از خودرو بوده و چون بچه در دست وی بوده شال از سرش افتاده و... ما نیز حرف ها استماع کرده و طبق مستندات و اوراق پرونده تفهیم اتهام کرده و طبق قانون امور مربوطه را بر اساس تبصره ماده 638 قانون تعزیرات پیش بردیم.پس از امضا آخر خانم متهم که همراه همسرش بود، با غصه زیاد و دل پر و چشمانی که میخواستند گریه کنند آمد داخل اتاق و شروع کرد به درد و دل کردن و گلایه از این علت تشکیل پرونده که حق وی نبوده همیشه حجاب را رعایت کردن و فقط همین یکبار از روی غفلت شال وی عقب رفته و... چند دقیقه ای صحبت کرد و آرام شد و در آخر من به او گفتم خواهر من نگران این پرونده نباشید مسئله خاصی نیست. خدا جای حق هست و انسان باید مقابل خداوند رو سفید باشد.نتیجه داستان: مشکل و غم و غصه مردم را باید شنید و عادلانه قضاوت کرد... شهید محمود کاوه...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید محمود کاوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6sebghatollah0 بازدید : 22 تاريخ : جمعه 10 فروردين 1403 ساعت: 14:15

سال ۱۳۹۹ بود که یک پرونده درگیری با چاقو داشتم، چند جوان جلو یک راننده کامیون اهل شیراز را گرفته بودند و اقدام چاقو زدن به وی کرده بودند ، یکی از ضربات چاقو به قدری سخت و سنگین بود که استخوان ران راننده کامیون شکسته بود به همین جهت میخواستند فوری راننده را به استان فارس انتقال بدهند تا گزارش آمد سریع رفتم بیمارستان و با پزشکی قانونی نیز هماهنگ کردن تا به بیمارستان اعزام شوند و شاکی را معاینه کنند، پرونده تشکیل شد مستندات جمع آوری شد و دستورات شناسایی ‌و جلب صادر گردید ، شاکی هم با آمبولانس رفت شیراز، حدود یک هفته طول کشید تا متهم اصلی جلب شد، یک جوان ۱۹-۲۰ ساله بود از خانواده ای فقیر ، من پسر را محکوم کردم و حکم صادر شد، مادرش که حدود ۶۰ داشت با چهره ای سبزه و بسیار لاغر که چادر سیاه به سبک بندری ها دور سر و بدن خودش کامل و مرتب پیچیده بود) به جهت این پرونده مرتب می آمد سوال میکرد و وضعیت پرونده را میپرسید و بعضاً هم درد و دل میکرد و از وضعیت پسرش می‌گفت من هم دیدم این مادر خیلی رنج کشیده و محترم و با ادب هست و همیشه با مهربانی و شرمندگی حاضر می شد همیشه راهش میدادم و چند دقیقه کوتاه، با او صحبت میکردم.پس از صدور حکم محکومیت ، یک روز با یک پلاستیک کوچک تخمه آمد اتاق من و با شرمندگی تعارف کرد گفت من دستفروش سر میدان هستم در سرما و گرما دور این میدان نشستم و تخمه می فروشم درآمدی ندارم این را برای شما آوردم، از وضعیت اقتصادیش مشخص بود خیلی تحت فشار هست...پس از این ماجراها ، این مادر حدودا ۶۰ ساله مرتب به ما سر می‌زد و در حد ۵ دقیقه درد و دل میکرد و می‌رفت هیچ انتظاری هم نداشت فقط دنبال کسی بود تا باهاش حرف بزند تا سبک شود، ولی چند ماهی در این بین خبری از وی نشد پس از آن خودش آمد شهید محمود کاوه...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید محمود کاوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6sebghatollah0 بازدید : 25 تاريخ : دوشنبه 30 بهمن 1402 ساعت: 14:31

برای شیرینی عید همکاران شعبه خودمان ۴ عدد دونات رضوی تهیه کرده بود و آورد تعارف کردم ولی یکی از همکاران نبود لذا یک دونات اضافه آمد، پرونده ساعت اول را صدا و شروع به رسیدگی کردیم شاکی یک خانم به همراه مادرش و طرف مقابل نیز یک شخص املاکی به همراه وکیلش بودند اظهارات توسط طرفین رفت و برگشتی بیان شد، در آخر اظهارات حال خانم شاکی دگرگون شد و رنگش پریده بود مستندات پرونده را که دید و دفاعیات متهم را که شنید خیلی پریشان شد (ایشان دو سند عادی و یک سند رسمی وکالت نامه خرید امتیاز مسکن ملی با ارزش ۳۰۰ میلیون ت را امضا کرده بود و ثمن را به حساب صاحب امتیاز واریز کرده بود ولی بعد ادعا داشت که املاک از وی کلاهبرداری کرده است و خودش فکر می‌کرده یک باب آپارتمان پیش فروش و در حال ساخت را خریداری میکند نه امتیاز مسکن ملی، در حالی که در تمام اسناد خیلی واضح و روشن و دقیق در چند قسمت مکتوب شده بود که مبیع امتیاز مسکن ملی است نه آپارتمان در حال ساخت) دستانش شروع به لرزش کرد و رفته رفته این لرزش بیشتر میشد ابتدا یک شوکات داشتم که دادم بخورد تا غش نکند ولی کفایت نکرد مادر با او صحبت کرد ولی باز هم آرام نشد دقایقی تنفس اعلام کردیم ولی باز هم آرام نشد با این وضع دیگر بیم خطر جانی برای خانم شاکی وجود داشت لذا جلسه را ختم کردم یکباره یاد آمد که یک دونات رضوی شکری داریم ، همان را دادم به خانم شاکی تاکید کردم که همین الان میل کند تا فشار وی متعادل شود و...در پایان حکم به نفع متهم صادر شد چون ادله مانور متقلبانه وجود نداشت و خانم شاکی سه سند مشخص را با علم و اطلاع امضا کرده بود و اختلاف و پشت پرده موضوع شکایت ایشان صرفا این بود که خانم شاکی مدعی بود امتیاز مسکن ملی را گران به وی فروخته اند که این موضوع شهید محمود کاوه...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید محمود کاوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6sebghatollah0 بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 30 بهمن 1402 ساعت: 14:31

این روزها بازار رای دادن و ندادن به مجلس و شورای نگهبان و بعد از آن نیز ریاست جمهوری خیلی داغ شده...حرفم به کسایی که میگن رای نمی‌دهیم اینکه: شمایی که ناامید هستید، داغون شدید، فکر می‌کنید کسی صدای شما را نمیشنوه، شمایی که برای آینده خودت و خانواده ات و دوستانت و نسل بعدی خودت و فرزندانت نگران و غمگینی ، به فکر رفتن از کشوری، فکر میکنی اون ور آب خبرهای دیگه ای هست، میخوای به یک ثبات و زندگی پایدار و عادلانه برسی و از سیاست های اجرا شده و یا نشده گله داری و...به جای فرار کردن و پاک کردن صورت مسئله و راه انداختن کمپین های تحریم صندوق رای ، بیایید پای صندوق رای (به هر شخصی که خودتان فکر میکنید اصلح است رای بدهید یا اگر کسی نبود رای سفید بدهید) پای میدان کار و تلاش و کمپین های میلیونی مطالبه گری و شفافیت و قانونمداری در موضوع های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... راه بندازید تا هر گروه و جناحی که سر کار آمد و قدرت گرفت هر جوری دلش خواست و سلیقه داشت عمل نکنه...جز ما ایرانیان کس دیگری نمی‌تواند میهنمان را آب کند... شهید محمود کاوه...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید محمود کاوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6sebghatollah0 بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 30 بهمن 1402 ساعت: 14:31

کیفرخواست یک تصادف جرحی مستند به ماده 717 ق تعزیرات صادر و به ما ارجاع شد وقت رسیدگی تعیین و ابلاغ ها صادر و یک نفر از شکلات در جلسه حاضر شده بود سلام کردیم و رسیدش آغاز شد، گفتم مادر شکایت خودتان را بیان کنید؟ گواهی پزشکی شما کامل شده ؟مادر: بله حاج آقا همه چیز تکمیل است ، من میتونم پسر صداتون کنم؟ شما حج رفتید؟من:بله مادر شما هر چی دوست داری صدا کن، حج عمره رفتممادر : شما جای پسر من هستید من پسرم صداتون میکنم ، در این تصادف خیلی آسیب دیدم هنوز پس از چند ماه پاهام درد میکندمن : مادر شکستگی هم داشتید ؟ رباط پاره شده؟مادر: نه پسرم کبودی بوده که هنوز درد می کنه ، بیا خودت نگاه شما هم جای پسر منی بیا ببین بدنه منو،من : مادر نیازی نیست گواهی پزشکی هست نگاه میکنممادر: نه پسرم بیا خودت ببین ، من به محرم نامحرمی اعتقاد ندارم بیا ببین اشکال ندارد (هم زمان پاچه شلوارش را هم میداد بالا می‌گفت ببین) من : سرم را انداخته بودم پایین از خنده صورتم سرخ شده بود، صحنه خیلی خنده داری بود ، منشی و نماینده بیمه هم در جلسه حضور داشتند همه داشتند به این حرکت و اصرار مادر و این لحن ساده و بی آلایش و خودمانی ایشان در دادگاه ، در حضور قاضی و جذابیت و شیرینی در سخن گفتن و پسرم پسرم گفتن ایشان می‌خندیدیم ، بنده خدا کامل از ته دل می‌گفت پسرم پسرم ، برای من و سایر حاضرین هم صحبت شدن با ایشان حس خوبی داشت... بعدش سوال کرد که دیه کبودی هاش چقدر میشه ؟ دیگه من روم نشدم بگم، حدودا دو میلیون در مجموع دو تا کبودی میشه شهید محمود کاوه...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید محمود کاوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6sebghatollah0 بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 13:19

وقتی تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم برای اولین بار رفتم بانک وام بگیرم اونجا مسئولش بهم گفت یک درخواست بنویس و به همراه مدارک تحویل بده ، منم اصلا بلد نبودم درخواست بنویسم ، در مدرسه و دانشگاه هم چیزی به ما یاد ندادند ، به عبارت دیگر نظام آموزشی حجیم و عمر تلف کن و بی ثمر ما زندگی کردن را به ما یاد نداد...از اون زمان تا حالا هر کسی میاد پیش من میگه درخواست چی بنویسم یا چطور بنویسم ؟ به یاد این داستان خودم می افتم شهید محمود کاوه...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید محمود کاوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6sebghatollah0 بازدید : 20 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 13:19

یک جوان که تازه ۱۸ ساله شده بود آمد، اتهامش ۲ گرم گل بود چهره اش را نگاه کردم دیدم بسیار کوچک و ریز نقش هست هر کس او را میدید می‌گفت کمتر از ۱۸ سال سن دارد ، مادرش هم با دلهوره ای که در دلش داشت آمده بود، اجازه گرفت تا همراه پسرش در جلسه حاضر باشد، تورقی در اسناد کردم دیدم که ادله ضعف دارد از پسر جوان پرسیدم که اتهام را قبول داری گفت خیر!گفتم چرا؟ توضیح دهید!مواردی را در عنصر مادی تعلق و انتساب مخدر و شیوه کشف و حضور اشخاص دیگر در محل بیان کرد که با مجموع مستندات پرونده هم خوانی داشت مخدر هم از ید این جوان کشف نشده بود. در پایان گفت من این کار را نکردم ولی کسی حرفم را باور نمیکند! گفتم من باور میکنم، همان لحظه برقی در چشمان پسر جوان و مادرش زده شد گفتند واقعا باور میکنید گفتم بله در پایان هم ایرادات عنصر مادی و کیفیت کشف را تبیین کرده و برائت برای وی صادر کردم.نتیجه‌گیری: به جوانان که صادقانه صحبت میکنند باید اعتماد کرد و حرفشان را شنید، اساسا اگر یک بچه در این سن با این اتهام سبک که جریمه نقدی معادل ۲۰۰ هزار تومان و نهایتا ۱۰ ضربه شلاق تعزیری دارد چرا باید جلب و محکوم شود ؟ آیا گذشت ما سبب اصلاح وی نمی شود؟ آیا نباید به وی فرصت دوباره داد؟ اگر عزت جوان را حفظ کنیم سبب رشد و اصلاح رفتاری وی نمی شویم ؟ شهید محمود کاوه...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید محمود کاوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6sebghatollah0 بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 29 آبان 1402 ساعت: 19:45

انسان موجودی نیازمند است که این نیازها متعدد هستند از جمله: غذا،استراحت، عبادت، تفریح، ورزش، کار، نیاز عاطفی، نیاز جنسی امنیت،آموزش و علم و... هنر قوی مقننه و قوه مجریه باید آن باشد که برای مردمان کشور عزیزمان جمهوری اسلامی (که با فداکاری تاکنون به این جایگاه والای در سطوح داخلی، بین المللی، فنی مهندسی، مدیریتی و... رسیده است) که بر اساس نیازمندی های انسان پاسخهای متناسب و قابل قبول برای مردم فراهم نماید، اگر این تعادل در نیاز و پاسخگویی ایجاد نشود، تکامل و روحیه توحیدی جامعه دچار ایراد میشود و قوه قضاییه میشود مملو از پرونده و دادخواهی به این شکل که اشخاص جامعه برای کسب امتیازات بیشتر (اعم از امتیازات قانونی و غیر قانونی) با هم تقابل میکنند تا مالک آن شوند...تعادل بین نیاز ها مهمترین رکن در جامعه داری است، همان قدر که به هنر، ورزش،امنیت مهم است؛. سیاست، مدیریت و نیاز عاطفی جنسی هم مهم است الان جوانان ما علم دارند و درس خوانده هستند ولی کار ندارند و درآمد ایشان دچار مشکل است در نتیجه تشکیل خانواده و توابع آن (تهیه مسکن، فرزند آوری و...) هم دچار ایراد میشود موضوع عبادات هم دچار مشکل میشود با گروهی از جوانان که گم‌گشته در مدرنیته حاضر هستند صحبت کردم بعضاً مراتب علمی و نظری عبادات و توحید و اصول و فروع دین هم بلد هستند ولی عمل نمیکنند، در واقع می شود گفت علم دارند ولی ایمان و عمل ندارند و علت بیشتر این نارضایتی های مردم مشاهده و لمس کردن همین عدم تعادل در پاسخگویی به نیازهای ایشان است از این جهت احساس ضعف، ناامیدی، ناکار آمدی و عقب ماندگی و... میکنند. شهید محمود کاوه...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید محمود کاوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6sebghatollah0 بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت: 18:05

یک روز یک پرونده معمولی خانوادگی درگیری زن و شوهری آمد و آقا و خانم حاضر شدند ابتدا حسب وظیفه قاضی شاکی خانم را دعوت به سازش کردم ایشان قبول نکرد و سپس شروع به تفهیم اتهام و بیان ادله و آخرین دفاع را کردم متهم آقا دستبد به دست داشت و جلب شده بود همین که گفتم آخرین دفاع را بیان کنید دو دست خودش را کوبید روی میز و از روی صندلی بلند شد و به من حمله کرد و من را بزند من هم تنها و دست خالی در اتاقم بودم از جای خودم بلند شدم و دستان وی را گرفتم و او را روی زمین خواباندم تا بعد از آن مدیر دفتر و سایرین و سربازان آمدند و متهم را با خود بردند او را فرستادم زندان چون عصبانیت هایش را کنترل نمی کرد و احتمال داشت با همه درگیر شود. من معمولا یک یا دو روز به متهمان فرصت می دهد تا تامین لازم را تهیه کنند ولی این مورد استثنا بود. شهید محمود کاوه...ادامه مطلب
ما را در سایت شهید محمود کاوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6sebghatollah0 بازدید : 29 تاريخ : پنجشنبه 6 مهر 1402 ساعت: 18:48